معنی فارسی intown
A2در منطقه شهری یا مربوط به یک شهر خاص.
In the city or town area.
- ADVERB
example
معنی(example):
من دیروز او را در شهر دیدم.
مثال:
I saw him in town yesterday.
معنی(example):
در شهر رستورانهای خوبی وجود دارد.
مثال:
There are many good restaurants in town.
معنی فارسی کلمه intown
:
در منطقه شهری یا مربوط به یک شهر خاص.