معنی فارسی intrabronchial

B1

داخل برونشی: به وضعیت‌ها یا درمان‌هایی که در داخل برونش‌ها قرار دارند، اشاره دارد.

Relating to structures or interventions occurring within the bronchial tubes.

example
معنی(example):

پزشک تغییرات داخل برونشی در ریه‌های بیمار را مشاهده کرد.

مثال:

The doctor observed intrabronchial changes in the patient's lungs.

معنی(example):

درمان‌های داخل برونشی می‌توانند برای برخی شرایط تنفسی مؤثر باشند.

مثال:

Intrabronchial treatments can be effective for certain respiratory conditions.

معنی فارسی کلمه intrabronchial

: معنی intrabronchial به فارسی

داخل برونشی: به وضعیت‌ها یا درمان‌هایی که در داخل برونش‌ها قرار دارند، اشاره دارد.