معنی فارسی intrabuccal

B1

داخل دهانی: به عملی اشاره دارد که در داخل حفره دهان انجام می‌شود.

Referring to procedures or treatments that take place within the buccal cavity.

example
معنی(example):

دندانپزشک بی‌حسی را به صورت داخل دهانی برای این فرایند اعمال کرد.

مثال:

The dentist applied the anesthetic intrabuccally for the procedure.

معنی(example):

روش‌های تحویل دارو به صورت داخل دهانی روز به روز محبوب‌تر می‌شوند.

مثال:

Intrabuccal drug delivery methods are becoming more popular.

معنی فارسی کلمه intrabuccal

: معنی intrabuccal به فارسی

داخل دهانی: به عملی اشاره دارد که در داخل حفره دهان انجام می‌شود.