معنی فارسی intramorainic

B1

به رسوباتی که بین موری‌ها (توده‌های یخچالی) تشکیل شده‌اند اشاره دارد.

Referring to sediments formed between moraines (glacial deposits).

example
معنی(example):

رسوبات درون‌موری در بین یخچال‌ها یافت می‌شوند.

مثال:

Intramorainic deposits can be found between the glaciers.

معنی(example):

این مطالعه بر روی رسوبات درون‌موری در منطقه متمرکز بود.

مثال:

The study focused on the intramorainic sediments in the region.

معنی فارسی کلمه intramorainic

: معنی intramorainic به فارسی

به رسوباتی که بین موری‌ها (توده‌های یخچالی) تشکیل شده‌اند اشاره دارد.