معنی فارسی intraossal
B1روش یا تکنیکی که در آن یک فرآیند پزشکی یا جراحی به طور مستقیم درون استخوان انجام میشود.
A method or technique that involves a procedure being performed directly within the bone.
- OTHER
example
معنی(example):
دندانپزشک روش درون استخوانی را به بیمار توضیح داد.
مثال:
The dentist explained the intraossal approach to the patient.
معنی(example):
در رویههای جراحی، تکنیک درون استخوانی معمولاً به کار میرود.
مثال:
In practices involving surgery, the intraossal technique is often employed.
معنی فارسی کلمه intraossal
:
روش یا تکنیکی که در آن یک فرآیند پزشکی یا جراحی به طور مستقیم درون استخوان انجام میشود.