معنی فارسی intraosteal
B1به توزیع یا اندازهگیری مواد و عناصر درون استخوان اشاره دارد.
Refers to the distribution or measurement of substances and elements within the bone.
- OTHER
example
معنی(example):
تحقیق بر توزیع داخل استخوانی دارو تمرکز داشت.
مثال:
The research focused on the intraosteal distribution of the drug.
معنی(example):
اندازهگیریهای داخل استخوانی برای درک سلامت استخوان مهم هستند.
مثال:
Intraosteal measurements are important for understanding bone health.
معنی فارسی کلمه intraosteal
:
به توزیع یا اندازهگیری مواد و عناصر درون استخوان اشاره دارد.