معنی فارسی intraosseous
B1ارتباط یا روشی که در آن یک ماده یا دارو به طور مستقیم به داخل استخوان وارد میشود.
A method or access where a substance or medication is directly introduced into the bone.
- OTHER
example
معنی(example):
پزشک دارو را از طریق یک تزریق درون استخوانی تزریق کرد.
مثال:
The doctor administered the medication via an intraosseous injection.
معنی(example):
در مواقع اضطراری، دسترسی درون استخوانی ممکن است برای مراقبت از بیمار حیاتی باشد.
مثال:
In emergencies, an intraosseous access may be critical for patient care.
معنی فارسی کلمه intraosseous
:
ارتباط یا روشی که در آن یک ماده یا دارو به طور مستقیم به داخل استخوان وارد میشود.