معنی فارسی intraparenchymatous

B2

داشته درون پارنکیما، به ساختار اصلی یا بافت یک ارگان اشاره دارد.

Relating to or situated within the parenchyma of an organ.

example
معنی(example):

تومور در بافت ریه، درون پارنکیما یافت شد.

مثال:

The tumor was found to be intraparenchymatous, situated within the lung tissue.

معنی(example):

همانژیوم‌های درون‌پارنهیماتوس به دلیل موقعیتشان می‌توانند در شناسایی چالش‌برانگیز باشند.

مثال:

Intraparenchymatous hemangiomas can be challenging to diagnose due to their location.

معنی فارسی کلمه intraparenchymatous

: معنی intraparenchymatous به فارسی

داشته درون پارنکیما، به ساختار اصلی یا بافت یک ارگان اشاره دارد.