معنی فارسی intraparochial
B2داشته مربوط به داخل یک پاروکی یا منطقه محلی، به موضوعاتی که در محدوده یک پاروکی معتبر هستند اشاره دارد.
Pertaining to matters that occur within a parish or local district.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
برخی از مقررات درونپاراچال هستند و فقط بر جوامع محلی تأثیر میگذارند.
مثال:
Certain regulations are intraparochial, affecting only local communities.
معنی(example):
مسائل درونپاراچال معمولاً توسط شوراهای محلی رسیدگی میشوند.
مثال:
Intraparochial matters are often handled by local councils.
معنی فارسی کلمه intraparochial
:
داشته مربوط به داخل یک پاروکی یا منطقه محلی، به موضوعاتی که در محدوده یک پاروکی معتبر هستند اشاره دارد.