معنی فارسی intraparty

B2

داشته مربوط به درون یک حزب سیاسی، به اختلافات یا فعالیت‌های سیاسی درون یک حزب اشاره دارد.

Relating to disputes or activities within a political party.

example
معنی(example):

اختلافات درون‌حزبی در مورد انتخاب نامزد وجود داشت.

مثال:

There were intraparty disagreements regarding the candidate selection.

معنی(example):

مباحثات درون‌حزبی قبل از انتخابات معمول است.

مثال:

Intraparty debates are common before elections.

معنی فارسی کلمه intraparty

: معنی intraparty به فارسی

داشته مربوط به درون یک حزب سیاسی، به اختلافات یا فعالیت‌های سیاسی درون یک حزب اشاره دارد.