معنی فارسی intrapelvic
B2داشته درون حوضچه، به ساختار یا وضعیتهایی که درون حوضچه لگنی قرار دارند اشاره دارد.
Located within the pelvic cavity.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پزشک در طول معاینه یک توده درونحوض هم پیدا کرد.
مثال:
The doctor noted an intrapelvic mass during the examination.
معنی(example):
شرایط درونحوض میتوانند بر سلامت باروری تأثیر بگذارند.
مثال:
Intrapelvic conditions can affect reproductive health.
معنی فارسی کلمه intrapelvic
:
داشته درون حوضچه، به ساختار یا وضعیتهایی که درون حوضچه لگنی قرار دارند اشاره دارد.