معنی فارسی intrapolar

B2

درون قطبی، به شرایط، الگو یا ویژگی‌هایی اشاره دارد که در نواحی نزدیک به قطب تاثیرگذار است.

Pertaining to the areas within the polar regions, especially regarding environmental and climatic factors.

example
معنی(example):

منطقه قطب شمال با الگوهای آب و هوای درون قطبی مشخص می‌شود.

مثال:

The Arctic region is characterized by intrapolar weather patterns.

معنی(example):

شرایط درون قطبی می‌تواند به طور قابل توجهی بر زندگی دریایی تأثیر بگذارد.

مثال:

Intrapolar conditions can significantly affect marine life.

معنی فارسی کلمه intrapolar

:

درون قطبی، به شرایط، الگو یا ویژگی‌هایی اشاره دارد که در نواحی نزدیک به قطب تاثیرگذار است.