معنی فارسی intraprocess
B1درون فرآیندی به شکل ارتباطات و تعاملات در یک فرآیند خاص اشاره دارد.
Pertaining to interactions and communications that occur within a specific process.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ارتباط درون فرآیندی برای اجرای روان عملیات حیاتی است.
مثال:
The intraprocess communication is vital for smooth operations.
معنی(example):
اشتباهات میتوانند در تعاملات درون فرآیندی به وجود بیایند.
مثال:
Errors can arise during intraprocess interactions.
معنی فارسی کلمه intraprocess
:درون فرآیندی به شکل ارتباطات و تعاملات در یک فرآیند خاص اشاره دارد.