معنی فارسی intraprocessor

B1

درون پردازنده به طراحی‌ها و سیستم‌های مرتبط با پردازنده‌ها که درون آنها به عملکرد سریعتر و بهینه‌تر کمک می‌کند اشاره دارد.

Referring to the designs and systems related to processors that assist in faster and more optimized performance.

example
معنی(example):

معماری درون پردازنده کارایی مدیریت داده‌ها را بهبود می‌بخشد.

مثال:

The intraprocessor architecture improves data handling efficiency.

معنی(example):

یک سیستم درون پردازنده می‌تواند چندین وظیفه را به طور همزمان مدیریت کند.

مثال:

An intraprocessor system can manage multiple tasks simultaneously.

معنی فارسی کلمه intraprocessor

:

درون پردازنده به طراحی‌ها و سیستم‌های مرتبط با پردازنده‌ها که درون آنها به عملکرد سریعتر و بهینه‌تر کمک می‌کند اشاره دارد.