معنی فارسی intrarachidian
B1مربوط به فضای داخلی نخاع و ساختارهای آن.
Pertaining to the area within the spinal column.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تزریقهای اینترارخیدی ممکن است درد کمر را تسکین دهد.
مثال:
Intrarachidian injections may relieve spinal pain.
معنی(example):
فضای اینترارخیدی برای مایع نخاعی حیاتی است.
مثال:
The intrarachidian space is crucial for spinal fluid.
معنی فارسی کلمه intrarachidian
:مربوط به فضای داخلی نخاع و ساختارهای آن.