معنی فارسی intrasegmental
B1درون یک بخش، به مواردی اشاره دارد که در داخل یک بخش مشخص یا تقسیم قرار دارند.
Pertaining to within a segment, often used in contexts relating to divisions or portions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اتصالات درون بخشهای مغز برای پردازش اطلاعات حیاتی هستند.
مثال:
The intrasegmental connections in the brain are essential for processing information.
معنی(example):
تحلیل درون بخشی بر روی دادهها انجام شد.
مثال:
An intrasegmental analysis was conducted on the data.
معنی فارسی کلمه intrasegmental
:درون یک بخش، به مواردی اشاره دارد که در داخل یک بخش مشخص یا تقسیم قرار دارند.