معنی فارسی intraspinally
B1مربوط به داخل نخاع، به ویژه در پزشکی، به عنوان روشی برای ارائه درمانها یا داروها.
Referring to the delivery of substances directly into the spinal canal.
- OTHER
example
معنی(example):
پزشک دارو را به طور داخل نخاعی برای کمک به درد بیمار تجویز کرد.
مثال:
The doctor delivered medication intraspinally to help with the patient's pain.
معنی(example):
بیحسیهایی که به طور داخل نخاعی تجویز میشوند میتوانند تسکین قابل توجهی در طول عمل جراحی فراهم کنند.
مثال:
Intraspinally administered anesthetics can provide significant relief during surgery.
معنی فارسی کلمه intraspinally
:مربوط به داخل نخاع، به ویژه در پزشکی، به عنوان روشی برای ارائه درمانها یا داروها.