معنی فارسی inturning

B1

فرآیند یا عمل به داخل کردن چیزی، اغلب در طبیعت یا علوم مهندسی کاربرد دارد.

The process or act of folding or turning something inward, often found in nature or engineering.

example
معنی(example):

به داخل رفتن گلبرگ‌ها نشانه‌ای از پژمردگی گل بود.

مثال:

The inturning of the petals was a sign of the flower wilting.

معنی(example):

فرآیند داخل کردن در دستگاه نیاز به نظارت دقیق دارد.

مثال:

The inturning process in the machine requires careful monitoring.

معنی فارسی کلمه inturning

: معنی inturning به فارسی

فرآیند یا عمل به داخل کردن چیزی، اغلب در طبیعت یا علوم مهندسی کاربرد دارد.