معنی فارسی intwist

B1

پیچاندن یا دوران چیزی به دور دیگر، یا تغییر ناگهانی در یک مسیر.

To twist or coil tightly; to change direction suddenly.

example
معنی(example):

او مجبور بود طناب را بپیچاند تا محکم‌تر شود.

مثال:

He had to intwist the rope to make it tighter.

معنی(example):

داستان به طور غیرمنتظره‌ای به دور موضوع اصلی پیچید.

مثال:

The story began to intwist around the main theme unexpectedly.

معنی فارسی کلمه intwist

: معنی intwist به فارسی

پیچاندن یا دوران چیزی به دور دیگر، یا تغییر ناگهانی در یک مسیر.