معنی فارسی intwisted

B1

پیچ خورده یا درهم رفته، به ویژه در اشاره به اشیاء طبیعی.

Twisted or intertwined in a complex or intricate manner.

example
معنی(example):

شاخه‌های پیچیده درخت آن را قدیمی و مرموز نشان می‌داد.

مثال:

The intwisted branches of the tree made it look ancient and mysterious.

معنی(example):

او یک مسیر پیچیده پیدا کرد که به یک غار مخفی منتهی می‌شد.

مثال:

He found an intwisted path that led to a hidden cave.

معنی فارسی کلمه intwisted

: معنی intwisted به فارسی

پیچ خورده یا درهم رفته، به ویژه در اشاره به اشیاء طبیعی.