معنی فارسی inutterable
C1توصفناپذیر، چیزی که نمیتوان به زبان آورد یا بیان کرد.
Incapable of being expressed in words; unspeakable.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
زیبایی غروب به حدی بود که هیچ کلامی برای توصیف آن وجود نداشت.
مثال:
The beauty of the sunset was inutterable, leaving everyone speechless.
معنی(example):
خوشحالی وصفناپذیر او هنگام باز کردن هدیهاش واضح بود.
مثال:
His inutterable joy was evident as he opened the gift.
معنی فارسی کلمه inutterable
:
توصفناپذیر، چیزی که نمیتوان به زبان آورد یا بیان کرد.