معنی فارسی inutilities

B1

بی‌فایدگی‌ها، چیزها یا اقداماتی که کارایی ندارند.

Things that are useless; instances of inutility.

example
معنی(example):

گزارش به بی‌فایدگی‌های مختلف در سیاست اشاره کرد.

مثال:

The report highlighted various inutilities in policy.

معنی(example):

بی‌فایدگی‌ها می‌توانند پیشرفت در هر پروژه‌ای را مختل کنند.

مثال:

Inutilities can hinder progress in any project.

معنی فارسی کلمه inutilities

: معنی inutilities به فارسی

بی‌فایدگی‌ها، چیزها یا اقداماتی که کارایی ندارند.