معنی فارسی invaccination

B2

عمل واکسینه کردن برای ایجاد ایمنی.

The act or process of inducing immunity through vaccination.

example
معنی(example):

Invaccination می‌تواند از گسترش بیماری‌ها جلوگیری کند.

مثال:

Invaccination can help prevent the spread of diseases.

معنی(example):

کمپین invaccination در کاهش شیوع بیماری موثر بود.

مثال:

The invaccination campaign was a success in reducing outbreaks.

معنی فارسی کلمه invaccination

: معنی invaccination به فارسی

عمل واکسینه کردن برای ایجاد ایمنی.