معنی فارسی invaginable

B2

قابل فرو رفتن به داخل، به ویژه در زمینه‌های بیولوژیکی.

Capable of being invaginated.

example
معنی(example):

دانشمند نظریه‌پردازی کرد که برخی ساختارها در بیولوژی قابل انحنا هستند.

مثال:

The scientist theorized that some structures in biology are invaginable.

معنی(example):

مفهوم غشاء‌های قابل انحنا در زیست‌شناسی سلولی مهم است.

مثال:

The concept of invaginable membranes is important in cellular biology.

معنی فارسی کلمه invaginable

: معنی invaginable به فارسی

قابل فرو رفتن به داخل، به ویژه در زمینه‌های بیولوژیکی.