معنی فارسی invendible

B1

غیرقابل فروش، به وضعیتی اشاره دارد که کالایی نمی‌تواند به طور معمول فروخته شود.

Describing something that cannot be sold or is not sellable.

example
معنی(example):

کتاب ویژه به دلیل تقاضای بالا غیرقابل فروش اعلام شد.

مثال:

The special edition book was declared invendible due to its high demand.

معنی(example):

برخی از اشیاء کلکسیونی در بازار غیرقابل فروش باقی می‌مانند.

مثال:

Certain collectibles remain invendible in the market.

معنی فارسی کلمه invendible

: معنی invendible به فارسی

غیرقابل فروش، به وضعیتی اشاره دارد که کالایی نمی‌تواند به طور معمول فروخته شود.