معنی فارسی inventible

B1

قابل اختراع، به معنای اینکه چیزی می‌تواند به‌راحتی اختراع شود.

Capable of being invented or created.

example
معنی(example):

اختراعات معمولاً به‌عنوان فرآیندهای قابل اختراع دیده می‌شوند.

مثال:

Inventions are often seen as inventible processes.

معنی(example):

ایده ماشین پرنده در آینده به‌نظر قابل اختراع می‌رسد.

مثال:

The idea of a flying car seems inventible in the future.

معنی فارسی کلمه inventible

:

قابل اختراع، به معنای اینکه چیزی می‌تواند به‌راحتی اختراع شود.