معنی فارسی inversatile

B1

عمل یا موضوعی که توانایی تغییر به کارکردهای مختلف را ندارد.

Not able to adapt or be utilized for various purposes.

example
معنی(example):

مهارت‌های غیرقابل تنوع او را در وظایف مختلف با ارزش می‌سازد.

مثال:

His inversatile skills make him valuable in various tasks.

معنی(example):

طبیعت غیرقابل تنوع این ابزار امکان استفاده‌های متنوعی را می‌دهد.

مثال:

The inversatile nature of the tool allows for multiple uses.

معنی فارسی کلمه inversatile

:

عمل یا موضوعی که توانایی تغییر به کارکردهای مختلف را ندارد.