معنی فارسی invigorant
B1مادهای که حالت روحی یا انرژی را افزایش میدهد.
A substance that invigorates or stimulates.
- NOUN
example
معنی(example):
کافئین اغلب به عنوان یک شاداب کننده برای کسانی که احساس خستگی میکنند محسوب میشود.
مثال:
Caffeine is often considered an invigorant for those feeling tired.
معنی(example):
او به یک شاداب کننده نیاز دارد تا انرژیاش را پیش از ارائه افزایش دهد.
مثال:
She needs an invigorant to boost her energy before the presentation.
معنی فارسی کلمه invigorant
:
مادهای که حالت روحی یا انرژی را افزایش میدهد.