معنی فارسی invincibly
B1به معنای غیرقابل شکست، به طوری که نتوان توسط دشمنان یا مشکلات مغلوب شد.
In a manner that cannot be defeated or overcome
- ADVERB
example
معنی(example):
سوپر قهرمان به طور غیرقابل شکست در برابر بدکاران جنگید.
مثال:
The superhero fought invincibly against the villains.
معنی(example):
او پس از بردن قهرمانی احساس قدرت غیرقابل شکست کرد.
مثال:
She felt invincibly powerful after winning the championship.
معنی فارسی کلمه invincibly
:
به معنای غیرقابل شکست، به طوری که نتوان توسط دشمنان یا مشکلات مغلوب شد.