معنی فارسی invision
B1تصویر ذهنی، بینش، تصور واضح و زنده از یک چیز.
A vivid mental image or concept; vision.
- NOUN
example
معنی(example):
او تصویری از آیندهای بهتر داشت.
مثال:
He had an invision of a better future.
معنی(example):
تصویر هنرمند به شکلگیری دنیای رمانش کمک کرد.
مثال:
The writer's invision helped shape his novel's world.
معنی فارسی کلمه invision
:
تصویر ذهنی، بینش، تصور واضح و زنده از یک چیز.