معنی فارسی inwalled

B1

دارای دیوار درون، اشاره به چیزی که در داخل دیوارها محصور شده است.

Surrounded or enclosed within walls.

example
معنی(example):

باغ درون دیوار ساخته شده بود تا حریم خصوصی را فراهم کند.

مثال:

The garden was inwalled to provide privacy.

معنی(example):

آنها یک فضای درون دیواری برای منطقه بازی کودکان ایجاد کردند.

مثال:

They created an inwalled space for the children's play area.

معنی فارسی کلمه inwalled

:

دارای دیوار درون، اشاره به چیزی که در داخل دیوارها محصور شده است.