معنی فارسی inwrapt

B2

غرق، به معنای بودن در وضعیت قوی از توجه یا هیجان نسبت به چیزی.

Deeply absorbed or involved in something.

example
معنی(example):

او در داستانی که می‌خواند، غرق شده بود.

مثال:

He was inwrapt in the story he was reading.

معنی(example):

او در طول کنسرت، به موسیقی غرق شده احساس می‌کرد.

مثال:

She felt inwrapt by the music during the concert.

معنی فارسی کلمه inwrapt

:

غرق، به معنای بودن در وضعیت قوی از توجه یا هیجان نسبت به چیزی.