معنی فارسی inwreathed

B2

درهم افراشته، به معنی احاطه شده یا تزئین شده توسط یک سری از گیاهان یا عناصر طبیعی.

Surrounded or adorned with wreaths or similar natural decorations.

example
معنی(example):

ساختمان در پیچک درهم افراشته شده بود و ظاهری باستانی به آن می‌داد.

مثال:

The building was inwreathed in ivy, giving it an ancient look.

معنی(example):

عروس با گل‌ها در مراسم عروسی خود درهم افراشته شده بود.

مثال:

The bride was inwreathed in flowers for her wedding.

معنی فارسی کلمه inwreathed

:

درهم افراشته، به معنی احاطه شده یا تزئین شده توسط یک سری از گیاهان یا عناصر طبیعی.