معنی فارسی inwreathing

B1

پوشاندن یا حلقه‌زدن چیزی با گل یا دیگر مواد.

The act of encircling or adorning with a wreath or similar ornament.

example
معنی(example):

هنرمند حلقه‌ای از گل‌ها دور مجسمه ساخت.

مثال:

The artist created an inwreathing of flowers around the statue.

معنی(example):

پوشش پیچک بر روی دیوار به آن طبیعتی اضافه کرد.

مثال:

The inwreathing of ivy on the wall added a touch of nature.

معنی فارسی کلمه inwreathing

:

پوشاندن یا حلقه‌زدن چیزی با گل یا دیگر مواد.