معنی فارسی iridescently
B2به شکل درخشندگی، نمایان کردن رنگهای مختلف.
In an iridescent manner, showcasing multiple colors depending on the angle of light.
- ADVERB
example
معنی(example):
ماهی به صورت درخشنده شنا کرد و سایههای آبی و سبز را منعکس کرد.
مثال:
The fish swam iridescently, reflecting shades of blue and green.
معنی(example):
پارچه به صورت درخشنده در حین راه رفتن او تابش کرد.
مثال:
The fabric shimmered iridescently as she walked.
معنی فارسی کلمه iridescently
:
به شکل درخشندگی، نمایان کردن رنگهای مختلف.