معنی فارسی ironless

B1

فاقد آهن یا مشخصه‌های آهن.

Lacking iron or iron-like qualities.

example
معنی(example):

دستور غذا بدون آهن آماده شد و آن را سبک و هوا دار کرد.

مثال:

The recipe turned out ironless, making it light and airy.

معنی(example):

او پارچه‌های بدون آهن را برای لباس‌هایش ترجیح می‌دهد.

مثال:

She prefers ironless fabrics for her clothes.

معنی فارسی کلمه ironless

: معنی ironless به فارسی

فاقد آهن یا مشخصه‌های آهن.