معنی فارسی irregulous
B1غیر منظم به حالتی اطلاق میشود که در آن عدم ثبات یا عدم تطابق وجود دارد.
Characterized by irregularity; not regular.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت غیر منظم عادات او او را غیر قابل پیشبینی کرد.
مثال:
The irregulous nature of his habits made him unpredictable.
معنی(example):
تصمیمات غیر منظم او اغلب دوستانش را شگفتزده میکرد.
مثال:
Her irregulous decisions often surprised her friends.
معنی فارسی کلمه irregulous
:
غیر منظم به حالتی اطلاق میشود که در آن عدم ثبات یا عدم تطابق وجود دارد.