معنی فارسی irregulation

B1

وضعیتی که در آن نظارت یا قانونی وجود ندارد و ممکن است منجر به رفتارهای نامناسب شود.

The state or condition of being not regulated.

example
معنی(example):

عدم تنظیم سیاست مشکلات زیادی ایجاد کرد.

مثال:

The irregulation of the policy caused many issues.

معنی(example):

عدم تنظیم در سیستم می‌تواند منجر به شیوه‌های ناعادلانه شود.

مثال:

Irregulation in the system can lead to unfair practices.

معنی فارسی کلمه irregulation

: معنی irregulation به فارسی

وضعیتی که در آن نظارت یا قانونی وجود ندارد و ممکن است منجر به رفتارهای نامناسب شود.