معنی فارسی irrelatively
B1به طور غیر نسبی، به معنای وجود یک اهمیت یا ارتباط که به طور مستقیم قابل شناخت نیست.
In a manner that does not compare or relate proportionally.
- ADVERB
example
معنی(example):
نتایج به طور غیر نسبی در میان سروصدای دادهها قابل توجه بودند.
مثال:
The results were irrelatively significant amid the noise of the data.
معنی(example):
مشارکتهای او به طور غیر نسبی در زمینه بزرگتر شناخته شد.
مثال:
His contributions were irrelatively recognized in the larger context.
معنی فارسی کلمه irrelatively
:
به طور غیر نسبی، به معنای وجود یک اهمیت یا ارتباط که به طور مستقیم قابل شناخت نیست.