معنی فارسی irremovably

B1

به صورت غیرقابل جابجایی، به طوری که نمی‌توان چیزی را جابجا کرد.

In a manner that cannot be removed.

example
معنی(example):

برچسب به طور غیرقابل جابجایی به جعبه چسبیده بود.

مثال:

The label was irremovably stuck to the box.

معنی(example):

او به طور غیرقابل جابجایی به وعده‌هایش برای کمک به دوستانش متعهد بود.

مثال:

He was irremovably bound by his promises to help his friends.

معنی فارسی کلمه irremovably

: معنی irremovably به فارسی

به صورت غیرقابل جابجایی، به طوری که نمی‌توان چیزی را جابجا کرد.