معنی فارسی irremovability

B1

غیرقابل جابجایی، حالتی که چیزی نمی‌تواند از جای خود برداشته یا جابجا شود.

The state of being unable to be removed.

example
معنی(example):

غیرقابل جابجایی لکه، تمیز کردن را بسیار ناامیدکننده کرد.

مثال:

The irremovability of the stain made it very frustrating to clean.

معنی(example):

غیرقابل جابجایی ساختار، مانع از هرگونه تغییری در ساختمان شد.

مثال:

The irremovability of the structure prevented any changes to the building.

معنی فارسی کلمه irremovability

: معنی irremovability به فارسی

غیرقابل جابجایی، حالتی که چیزی نمی‌تواند از جای خود برداشته یا جابجا شود.