معنی فارسی irremovableness
B1غیرقابل جابجایی، حالتی که به هیچ وجه نمیتوان چیزی را جابجا کرد.
The quality or state of being unable to be removed.
- NOUN
example
معنی(example):
غیرقابل جابجایی ریشهها باعث شد درخت بسیار پایدار باشد.
مثال:
The irremovableness of the roots made the tree very stable.
معنی(example):
غیرقابل جابجایی مبلمان یک نگرانی برای جابجایی بود.
مثال:
The irremovableness of the furniture was a concern for moving.
معنی فارسی کلمه irremovableness
:
غیرقابل جابجایی، حالتی که به هیچ وجه نمیتوان چیزی را جابجا کرد.