معنی فارسی irrepassable
B2غیرقابل عبور، به معنای اینکه چیزی نمیتواند یا نباید عبور کرد، به ویژه در مورد موانع طبیعی.
Not able to be passed or crossed.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کوهها توسط کاوشگران غیرقابل عبور تشخیص داده شدند.
مثال:
The mountains were deemed irrepassable by the explorers.
معنی(example):
آنها به دلیل رانش زمین یک مسیر غیرقابل عبور پیدا کردند.
مثال:
They discovered an irrepassable route due to the landslide.
معنی فارسی کلمه irrepassable
:غیرقابل عبور، به معنای اینکه چیزی نمیتواند یا نباید عبور کرد، به ویژه در مورد موانع طبیعی.