معنی فارسی irrepentantly

B1

به طور بی‌پشیمان، بدون ابراز پشیمانی یا تاسف.

In a manner that shows no remorse or regret.

example
معنی(example):

او درباره انتخاب‌هایش به‌طور بی‌پشیمان صحبت کرد.

مثال:

She spoke irrepentantly about her choices.

معنی(example):

او به‌طور بی‌پشیمان زندگی کرد و از تغییر روش‌هایش امتناع ورزید.

مثال:

He lived irrepentantly, refusing to change his ways.

معنی فارسی کلمه irrepentantly

:

به طور بی‌پشیمان، بدون ابراز پشیمانی یا تاسف.