معنی فارسی irreplacable

B1

غیرقابل جایگزین، چیزی که نمی‌توان با آن مشابه یا معادل دیگری پیدا کرد.

Not able to be replaced; unique and invaluable.

example
معنی(example):

خاطراتی که به اشتراک گذاشتیم، غیرقابل جایگزینی هستند.

مثال:

The memories we shared are irreplacable.

معنی(example):

او نقشی غیرقابل جایگزین در موفقیت تیم ما داشت.

مثال:

She had an irreplacable role in our team’s success.

معنی فارسی کلمه irreplacable

:

غیرقابل جایگزین، چیزی که نمی‌توان با آن مشابه یا معادل دیگری پیدا کرد.