معنی فارسی irreplacably

B1

از لحاظ اهمیت، غیرقابل جایگزین، چیز یا شخصی که نمی‌توان آن را با چیز یا شخصی دیگر جایگزین کرد.

In a manner that cannot be replaced or substituted.

example
معنی(example):

او به طور غیرقابل جایگزینی برای تیم ما اهمیت دارد.

مثال:

She is irreplacably important to our team.

معنی(example):

مشارکت‌های او به طور غیرقابل جایگزینی به موفقیت پروژه مربوط است.

مثال:

His contributions are irreplacably tied to the project’s success.

معنی فارسی کلمه irreplacably

:

از لحاظ اهمیت، غیرقابل جایگزین، چیز یا شخصی که نمی‌توان آن را با چیز یا شخصی دیگر جایگزین کرد.