معنی فارسی irreplaceableness

B1

حالت یا کیفیت غیرقابل جایگزین بودن، به خصوص در مورد اشیاء یا افراد با ارزش.

The state of being irreplaceable.

example
معنی(example):

غیرقابل جایگزینی این شیء باعث ارزش بالای آن می‌شود.

مثال:

The irreplaceableness of this artifact makes it very valuable.

معنی(example):

غیرقابل جایگزینی او برای پروژه ما نمی‌تواند اغراق‌آمیز باشد.

مثال:

Her irreplaceableness to our project cannot be overstated.

معنی فارسی کلمه irreplaceableness

:

حالت یا کیفیت غیرقابل جایگزین بودن، به خصوص در مورد اشیاء یا افراد با ارزش.