معنی فارسی irrepetant

B1

غیرقابل تکرار، چیزی که نمی‌توان آن را دوباره تولید یا شبیه‌سازی کرد.

Not able to be repeated; unique.

example
معنی(example):

این اثر هنری به دلیل سبک منحصر به فردش، غیرقابل تکرار تلقی می‌شد.

مثال:

The artwork was considered irrepetant due to its unique style.

معنی(example):

اجراهای او غیرقابل تکرار بود و تأثیری ماندگار به جا گذاشت.

مثال:

Her performance was irrepetant, leaving a lasting impression.

معنی فارسی کلمه irrepetant

:

غیرقابل تکرار، چیزی که نمی‌توان آن را دوباره تولید یا شبیه‌سازی کرد.