معنی فارسی irreproachably
B2بهصورت بینقص و بدون عیب یا نقص کار کردن یا رفتار کردن.
In a manner that cannot be criticized; faultlessly.
- ADVERB
example
معنی(example):
او کار خود را بینقص انجام میدهد و اعتماد بسیاری از مشتریان را جلب میکند.
مثال:
She conducts her business irreproachably, earning the trust of many clients.
معنی(example):
او کار را بهطور بینقص انجام داد و تمام الزامات را برآورده کرد.
مثال:
He performed the task irreproachably, meeting all the requirements.
معنی فارسی کلمه irreproachably
:بهصورت بینقص و بدون عیب یا نقص کار کردن یا رفتار کردن.