معنی فارسی irrepublican

B2

غیر وابسته به نظام جمهوری؛ مخالف با اصول جمهوری.

Not aligned with or supportive of republicanism.

example
معنی(example):

نظرات غیرجمهوری این گروه باعث جنجال شد.

مثال:

The group's irrepublican views were controversial.

معنی(example):

آنها به خاطر موضع غیرجمهوری خود در سیاست مورد انتقاد قرار گرفتند.

مثال:

They were criticized for their irrepublican stance on politics.

معنی فارسی کلمه irrepublican

: معنی irrepublican به فارسی

غیر وابسته به نظام جمهوری؛ مخالف با اصول جمهوری.